بني صدر كه همواره در قامت يك منتقد تمام عيار از وضعيت كشور در تمامي عرصهها ظاهر ميشد و بعضاً نيز با ادعاهاي زيبايي كه نخستين ناقض آنها خودش بود، سهم مهمي در تحريك افكار عمومي داشت، در 22 بهمن 59 نيز فرصت را از دست نداد و با حضور در جمع راهپيمايان، به توصيف اوضاع كشور از ديد خود پرداخت: "امروز كسري بودجه ما 80 ميليارد تومان است و با اضافه شدن بعضي اقلام ديگر به 100 ميليارد تومان مي رسد. پنبه كشور 54 درصد كاهش داشته، چغندرقند 19 درصد و ميزان سفارش گندم به خارج 2 ميليون تن و صنعت نيز 30 تا 40 درصد كاهش توليد داشته است. ميزان تورم در كلي فروشي 30 درصد و در جزيي فروشي 35 درصد است " و در ادامه نيز خطاب به مردم اعلام خطر كرده و سعي مي كند احساس خطر كردن خود را به تودههاي مردم نفوذ دهد: "به شما مردم نسبت به نبود امنيت اعلام خطر ميكنم. ما امنيت قضايي و اخلاقي ميخواهيم. "
بني صدر در بخشي ديگر از سخنانش در اين روز، به آنچه كه به ادعاي خويش، حمله به خوابگاههاست انتقاد كرده و در ادامه خطاب به مردم، از استقامت خود سخن ميگويد و سال آينده را "سال استقامت " مينامد: "مردان مسلمان! من ايمان ميدهم، امسال سال استقامت است " و از آمادگي خويش براي كشته شدن در راه استقلال و آزادي كشور ميگويد: "از استقلال و آزادي با تمام وجود دفاع ميكنم و در اين راه آماده مرگم " و در ادامه نيز از ضرورت حفظ انگيزههاي انقلاب سخن به زبان ميآورد و تصريح ميكند: "آن شعارهايي كه شما براي آن قيام كرديد حق شماست و نبايد اجازه دهيد هيچ گروه چماقدار و بي چماق اين حقوق را از شما سلب كند. "
مجموعه سخنرانيهاي بنيصدر در اين برهه با تأكيد بيش از اندازه بر وجود مخالفين وي كه او آنها را "چماقداران " ميخواند و هم چنين طرح مسائل بياساسي همچون شكنجه در زندانها كه با پيگيري كميتههاي به وجود آمده در اين زمينه، كذب بودن آنها مشخص شد و همچنين تأكيد بر سياهنمايي وضع كشور و پيش كشيدن مسائلي چون تورم، قانون گريزي مخالفين خويش، حمله به قوه قضائيه، صدا و سيما و ادعاي عدم وجود آزادي بيان در كشور و... تقابل هواداران و مخالفين وي در 14 اسفندماه سال 59 در دانشگاه تهران را موجب شد.
در اين روز كه بني صدر به بهانه سالروز فوت دكتر مصدق به دانشگاه تهران آمده بود، هواداران وي در حين صحبتهاي بني صدر با پاره كردن عكس حضرت امام (ره) و شعارهايي چون "مرگ بر بهشتي "، "مرگ بر ديكتاتور "، "نصر من الله و فتح قريب، مرگ بر اين حزبك (حزب جمهوري) مردم فريب "، "بهشتي بهشتي، طالقاني رو تو كشتي "، "صدا و سيماي ما، از انحصار حزبي، آزاد بايد گردد " و ... عملاً فضا را به سمت راديكاليزم پيش برده و نهايتاً به درگيري فيزيكي با مخالفين بني صدر روي آوردند و شايد از همين برهه بود كه به تدريج سقوط بنيصدر سرعت قابل توجهي به خود گرفت چرا كه توهين هواداران وي به امام (ره) در برابر چشمان حاضران در دانشگاه تهران، موجي از نفرت و اعلام انزجار تودههاي مردمي نسبت به بنيصدر و حاميان وي را منجر شد.
بني صدر در نامه خود كه 6 روز پس از غائله 14 اسفند در دانشگاه تهران خطاب به دادستان كل كشور، آيت الله موسوي اردبيلي مينويسد، علت اصلي بروز واقعه 14 اسفند را نه سخنان تحريك كنندهاش در اين روز و شعارها و توهين هوادارانش به امام (ره)، كه حضور چماقداران ميداند و عملاً تمامي نقشههاي گروهكهاي حامي خود از جمله مجاهدين خلق و ... را در حمله به مخالفين خود منكر مي شود: "آقاي دادستان محترم! هيچ كس نميپذيرد كه گروهكها چنين و چنان كردند، چرا كه اگر چماقداران نميآمدند هيچ كس هيچ كار نميكرد! "
بني صدر در نامه ديگري كه به فاصله 31 روز بعد و در 22 فروردين ماه 1360 مجدداً خطاب به دادستان كل كشور نوشت، باز هم بر بسياري از ادعاهاي خود در زمينههاي مختلف تأكيد كرد و با حمله مجدد بر قوه قضائيه و صدا و سيما مدعي عدم آزادي بيان در كشور شد: "با كمال تأسف بسيار، اعتماد مردم به دستگاه قضايي به حداقل رسيده است ... راديو و تلوزيون تحت اداره انحصاري درآمده است و حذف روزنامهها كه براي آن از همه وسايل استفاده شده است " بني صدر در ادامه نامه مفصل خود به آيت الله موسوي اردبيلي ضمن تأكيد بر بازگشت به قانونگرايي و اجراي قانون اساسي، از عدم امكان بروز استبداد ديني در ايران به علت كم شمار بودن مخالفين خويش در نيروهاي مختلف اجتماعي سخن ميگويد: "استبداد ديني محال است چرا كه بدون مردم، نيروي گروهي كه ميخواهد استبداد ديني برقرار كند در حداقل است، در روحانيت اقليت محض است، در كادرهاي دانشگاه ديده اقليت محض است، در نزد كارگران اقليت محض است، در نزد دهقانان اقليت محض است، در توده هاي شهري اقليت محض است، در كارمندان اقليت محض است، در نيروهاي مسلح اقليت محض است " وي در ادامه نامه خويش باز هم مدعي اوضاع نابسامان اقتصادي در كشور مي شود و از حريص بودن رقباي خود در كسب قدرت و استبداد آنها، اين چنين ميگويد: "خدايا! تو ميداني كه از اينها كه اين همه حريص تصرف قدرتند هيچ ترسي ندارم و بيم از آن نيروهايي است كه در پرده استبداد اين گروه به سرعت مواضع خويش را مستحكم ميگرداند " وي در ادامه نيز بدون اشاره به جرم برخي زندانيان سياسي خواستار آزادي آنها مي شود و با حمله به شهيد بهشتي و شهيد آيت، نسبت به سقوط جمهوري اسلامي هشدار مي دهد. در نهايت بني صدر در بخش هاي انتهايي نامه خويش بار ديگر از لزوم احترام به رأي مردم سخن ميگويد و بر اجراي قانون و دوري از استبداد تأكيد ميكند.
روند ادعاهاي يك طرفه بني صدر تا مقطع سقوط وي ادامه داشت. در حالي كه كشور درگير جنگ با عراق بود و هنوز به واسطه گذشت زمان اندكي از پيروزي انقلاب، جمهوري اسلامي وارد سومين سال استقرار خود شده بود و كشور از كاستيها و همچنين توطئههاي فراوان گروهكهاي مسلح داخلي و بيگانه رنج مي برد، بني صدر كه با گذشت بيش از يك سال از آغاز رياست جمهورياش همچنان خود را در افكار عمومي صاحب نفوذ تلقي مي كرد، با سخنرانيها و مصاحبههاي متعدد و همچنين نامهها و بيانيههاي سرگشاده، تهييج و تحريك مردم را به طور جدي در دستور كار قرار داده بود تا جايي كه در 25 ارديبهشت ماه 1360 و پس از تأكيدات مكرر امام خميني (ره) مبني بر حفظ وحدت و عدم بروز اختلاف ميان مسئولين، در گفتوگويي به تكرار ادعاهاي هميشگي خويش پيرامون عدم آزادي بيان، وجود چماقداران، حمله به قوه قضائيه، بازگشت به قانون اساسي، ديكتاتوري رقباي خويش و لزوم استقامت خود در شرايط موجود پرداخت.
در آخرين روزهاي ارديبهشت ماه 1360، طرح جمع آوري اسلحهها از سوي امام خميني (ره) مطرح شد اما در پاسخ به اين طرح، سازمان مجاهدين خلق به بهانه عدم تضمين، جهت برخورد قانوني با آنها پس از تحويل سلاحها، از اين كار امتناع كرد. اما آنچه كه در اين بين جالب توجه مي نمود حمايت تمام عيار بني صدر از منافقين در پي امتناعشان از تحويل اسلحه هاي خود به مراكز نظامي بود. وي در پاسخ به خبرنگاري كه نظر رئيس جمهور را پيرامون امتناع سازمان مجاهدين در اين رابطه جويا ميشود، ميگويد: "(منافقين) نوشتهاند كه آماده اند اسلحه شان را تحويل دهند، منتها گفتهاند تضمين چيست كه با ما با قانون اجرا شود؟ خوب من چه جوابي بدهم؟ "
نزديكي منافقين و بني صدر تا جايي است كه حمايت وي از سازمان مجاهدين خلق از سوي مسعود رجوي بي پاسخ نميماند و او تنها چند روز بعد و در 31 ارديبشهت ماه 1360 در نامهاي خطاب به بني صدر ضمن تمجيد و تشكر از وي به خاطر ايستادگي در برابر نظام، حذف بني صدر از جمهوري اسلامي را ناممكن مي خواند و از وي ميخواهد تا مردم را به اعتصاب دعوت كند.
رجوي در ادامه اين نامه نيز آبروي جمهوري اسلامي در سراسر جهان را منوط به وجود بني صدر ارزيابي ميكند و مدعي ميشود كه جمهوري اسلامي بدون وجود بني صدر چند هفته نيز دوام ندارد! و شايد مهم ترين بخش اين نامه نيز سطور ابتدايي آن باشد كه رجوي از بني صدر به خاطر مطرح كردن موضوع "رفراندم " تشكر مي كند. سرانجام خرداد 1360 فرا رسيد. پس از سخنان تاريخي امام خميني (ره) در 6 خردادماه و تأكيد بر عدم امكان به بن رسيدن نظام اسلامي و تأكيد بر رعايت قانون و حفظ جايگاه شوراي نگهبان و هم چنين پرهيز منافقين و بني صدر از ايستادگي در برابر خواست مردم، در 9 خردادماه بنيصدر به دروغ، از عدم رويارويي خود با امام خميني (ره) سخن مي گويد. ادعايي كه كمتر از 20 روز زمان براي نقض شدنش كفايت مي كرد: "حرف من اين است و هميشه هم اين بوده است و از اول هم گفتهام و حالا هم ميگويم و در آينده نيز بر همين رويه خواهم بود كه من روي اصولي كه پذيرفتهام و اعتقادي كه دارم مقابل امام نخواهم شد. "
پس از اين اظهارات، به فاصله چند روز بعد بني صدر در آخرين روزهاي حضورش در ايران در بيانيهاي مدعي حذف خود توسط مخالفينش شد و نوشت: "مهم آن است كه غول استبداد و اختناق بار ديگر مي خواهد حاكميت خود را به شما و مردم بپاخاسته تحميل كند و اثر خونهاي گرانبار عزيزان شما را كه در سرنگوني رژيم سياه پهلوي نثار اسلام و آزادي شد از بين ببرد " و در ادامه نيز در موضعي متناقض با گذشته خويش، علناً بر رودرويي و ايستادگي با نظام اسلامي تأكيد نمود: "رئيس جمهور شما همچنان در انجام رسالت خطيري كه شما ملت مسلمان ايران به عهده او گذارده ايد استوار ايستاده است. پيام و كارنامه خود را به هر شكل از آن جمله نوار، اعلاميه و ... به اطلاع شما خواهد رسانيد و به دعوت شما كه هر روز او را به مقاومت و استقامت ميخوانيد، صميمانه لبيك ميگويد. "
بني صدر بعد از اين بيانيه، عازم همدان شد تا با سوء استفاده از موقعيت خود و پدرش در اين شهر، نسبت به تقابل با نظام موج جديدي به راه بيندازد، اما سخنان وي در ميان اندك هوادارانش در همدان كه آنها را به استقامت و ايستادگي در برابر جمهوري اسلامي ترغيب مي كرد در نهايت منجر به حمله هواداران وي به اماكن عمومي در اين شهر و درگيري با تودههاي مردم گشت و در اين ميان بسياري از مغازهها و اموال عمومي مورد خسارات قرار گرفتند.
پس از اين اتفاق در 20 خرداد ماه 1360 امامخميني(ره) رسماً بني صدر را از فرماندهي كل نيروهاي مسلح بركنار نمودند و تنها يك روز بعد سازمان مجاهدين خلق با انتشار بيانيهاي در قامت مدافعي تمام قد براي بني صدر ظاهر شد و نسبت به حفظ جان وي هشدار داد. اما در نهايت بني صدر در 22 خردادماه با صدور بيانيهاي ضمن تشبيه خود به امام حسين عليه اسلام، بدون اشاره به دروغهاي مكرر خويش، عدم مرزبندي با دشمنان انقلاب و قانون شكني هاي متعددش در ماههاي اخير كه عملاً فضاي كشور را به سوي بحران هدايت كرده بود، عزل خود از فرماندهي ارتش را "كودتاي خزنده " توصيف كرد و ضمن تكرار ادعاهاي هميشگي خويش، از انجام دادن وظايف خود طي دوران رياست جمهوري اش سخن گفت.
چند روز بعد و عليرغم فراخوان جبهه ملي جهت راهپيمايي مردم در خيابان در 25 خردادماه در اعتراض به حكم قرآني قصاص، امت حزب الله با حضور در خيابانهاي تهران عملاً مانع بروز هرگونه درگيري و هم چنين عرض اندام گروههاي ملي- مذهبي در تهران شدند و در همين روز بود كه بنيصدر در نامهاي خطاب به امام خميني (ره) وضعيت كشور را بحراني توصيف نمود و ضمن تكرار ادعاهاي خود بازهم خواستار اجراي قانون اساسي، آزادي مطبوعات و آزادي تجمعات اعتراض آميز شد اما 2 روز بعد و در 27 خردادماه بود كه سازمان مجاهدين خلق با صدور بيانيهاي رسماً از مردم خواست تا در اعتراض به وقايع اتفاق افتاده، در پشت بام هاي خانههاي خود حاضر شده و شعار "اللهاكبر " را سر دهند.
سرانجام30خردادماه فرا رسيد و مجلس شوراي اسلامي رسماً بني صدر را از رياست جمهوري عزل نمود. در همين روز درگيري هاي شديد خياباني بين هواداران بني صدر و منافقين در خيابانهاي تهران و برخي شهرستانهاي ديگر با مردم و مأمورين حفظ امنيت روي داد و اين درگيريها تا نيمه شب ادامه داشت كه نتيجه آن، آتش گرفتن دهها اتوبوس، مينيبوس، موتوسيكلت و برخي اموال عمومي و هم چنين شهادت و جانبازي دهها تن از مردم بي گناه و اعضاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود. روز 31 خرداد نيز گروهك تروريسي مجاهدين خلق رسماً وارد فاز مسلحانه با مردم و جمهوري اسلامي گشت و در هفتم مردادماه، ابوالحسن بني صدر به همراه مسعود رجوي كه تا آن زمان در اختفا به سر ميبردند، با لباس مبدل زنانه توسط بهزاد معزي خلبان اختصاصي شاه، از پايگاه يكم شكاري مهرآباد به وسيله يك جت به سمت فرانسه فرار كردند.